[فعل]

zerlegen

/ˌt͡sɛɐ̯ˈleːɡn̩/
فعل گذرا
[گذشته: zerlegte] [گذشته: zerlegte] [گذشته کامل: zerlegt] [فعل کمکی: haben ]

1 از هم جدا کردن از هم باز کردن

مترادف و متضاد auflösen zerteilen
  • 1.Die Anlage kann für einen mühelosen Transport zerlegt werden.
    1. این دستگاه برای یک جابجایی ساده می‌تواند از هم باز شود.
  • 2.Sie sollten die Uhr zerlegen.
    2. بهتر است که ساعت را از هم باز کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان