[فعل]

bezweifeln

/bəˈʦvaɪ̯fl̩n/
فعل گذرا
[گذشته: bezweifelte] [گذشته: bezweifelte] [گذشته کامل: bezweifelt] [فعل کمکی: haben ]

1 شک کردن تردید داشتن

  • 1.Ich bezweifle, dass er für die Arbeit kräftig genug ist.
    1. من تردید دارم که او به اندازه کافی برای کار نیرومند باشد.
  • 2.Ich bezweifle, dass er recht hat.
    2. من شک دارم که او حق داشته باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان