[فعل]

einbeziehen

/ˈaɪ̯nbəˌʦiːən/
فعل گذرا
[گذشته: bezog ein] [گذشته: bezog ein] [گذشته کامل: einbezogen] [فعل کمکی: haben ]

1 شامل شدن شامل بودن، شرکت دادن

  • 1.Er bezog alle Teilnehmer der Veranstaltung in die Diskussion ein.
    1. او همه شرکت کنندگان رویداد را در گفت و گو شرکت داد.
  • 2.Ich habe bei meinen Überlegungen wichtige Gesichtspunkte nicht einbezogen.
    2. ملاحظات من جنبه‌های مهمی را شامل نمی‌شود. [من در دوراندیشی‌ام، جنبه‌های مهمی را در نظر نگرفتم.]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان