[فعل]

frus­t­rie­ren

/fʀʊsˈtʀiːʀən/
فعل گذرا
[گذشته: frustrierte] [گذشته: frustrierte] [گذشته کامل: frustriert] [فعل کمکی: haben ]

1 ناامید کردن دلسرد کردن

مترادف و متضاد enttäuschen
  • 1.Er frustriert seine Schüler.
    1. او شاگردانش را ناامید می‌کند.
  • 2.Es frustriert mich, dass ich trotz meiner Diät nicht abnehme.
    2. دلسرد کننده‌است که من با وجود رژیم غذایی‌ام، وزن کم نکردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان