[صفت]

praktisch

/ˈpʀaktɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: praktischer] [حالت عالی: praktischsten]

1 کاربردی پرکاربرد

مترادف و متضاد unpraktisch
  • 1.Das ist eine sehr praktische Maschine.
    1. این یک ماشین خیلی کاربردی است.
  • 2.Ich finde diese Küchenmaschine sehr praktisch.
    2. به نظر من این غذاساز خیلی کاربردی است.

2 عملی

  • 1.Ich habe letzte Woche den Führerschein gemacht. Jetzt fehlt mir noch praktische Erfahrung.
    1. من هفته پیش گواهینامه‌ام را گرفتم. حالا من فقط تجربه عملی کم دارم.
  • 2.Praktische Prüfung
    2. امتحان عملی

3 عملا

  • 1.Dieses Handy kann praktisch alles, was ein Computer kann.
    1. این موبایل عملا می تواند همه کارهای یک کامپیوتر را انجام دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان